تفاوت ديدگاه، تقابل آرا و كثرت نظرات گرچه ممكن است زمينه را براي وفاق و همكاري گروهي فراهم كند اما اگر ريشه در عملگرايي و تفكر انتزاعي داشته باشد آنگاه واقعبيني و درستانديشي راه گم ميكند و كمبودها، ضعفها، فرصتها و تواناييها بهدرستي شناخته نميشوند و برخورد سطحي، سادهانديشي، خودباوري و سرمستي كاذب يا نااميدي افراطي حاكم ميشود. نميتوان نسبت به مسائلي كه در اثر اين بحران بروز كرده، بياعتنا بود. هيچچيز مضرتر و ضداصوليتر از كوششي نيست كه از طريق عبارتپردازي براي رها كردن گريبان خود از اين مسائل ميشود. براي دفاع از اصول و مباني اساسنامه جامعه حسابداران رسمي و قواعد اساسي آن، هيچ چيز مهمتر از وحدتنظر و عمل بين تمامي حسابداراني كه به عمق بحران و لزوم يافتن راهكار براي آن آگاهند نيست. واقعيت نشان ميدهد بحران فعلي كه از جنبهاي بيانكننده تفاوت شديد آرا و نظريات حرفهاي-اجتماعي جامعه حسابداري از يكسو و وجود گرايشهاي خودمحور از سوي ديگر است، تمركز خود را از لحاظ برنامهاي بر حول مساله كليدي اساسنامه و ساخت تشكيلاتي جامعه قرار داده است. درك از محيط اجتماعي كه در آن بهسر ميبريم و حركت و روند آينده حلقه كليدي است كه در پرتو شناخت علمي از آن ميتوان به بحران فعلي پاسخي درخور داد. اگرچه در دو سال اخير نقد و انتقاد؛ چه در قالب اصولي و چه متاسفانه در چارچوب كاركرد غيرحرفهاي شدت گرفته اما در مجموع جامعه نسبت به گذشته حركتي رو به پيشرفت داشته است. با اين حال، هنوز بهخاطر آنكه تمامي واقعيت و عمق بحران را درك نكردهايم و فقط بخشي از آن را بيان ميكنيم، طبيعتا قادر به ارائه راهحل علمي براي برونرفت از تنگناي موجود نيستيم. آيا اين اختلافات فقط از طريق نقد و انتقاد برطرف ميشود؟ بهديده ما نه ! اگر به فرض وجود، اختلاف نظردر جامعه را صرفا به نبود توافق درباره سازوكارهاي جامعه نسبت دهيم پس چرا حتي بين كساني كه ظاهرا روي سازوكارهاي جامعه توافق دارند، تفاوت نظر در مباحث اساسي همچنان باقي است و اگر صرفا از طريق نقد آرا و تقابل نظريات ميشد تشتت آرا را از بين برد، پس چگونه تاكنون جامعه حسابداري چنين دستاوردي نداشته است؟ تنها راهحل اصولي، حرفهاي و علمي در چنين وضعيتي نقد و مجادله حرفهاي روي مشي و برنامه است كه ميثاق جمعي حسابداران (اساسنامه) از درون چنين پروسهاي بيرون خواهد آمد! و صدالبته در شرايط طبيعي و متعارف جايگاه اين مجادله حرفهاي بايد نشريات حرفهاي همچون حسابدار، حسابرس و حسابدار رسمي باشد. واقعيت اين است كه عملگرايي حاكم بر تفكر نظريهپردازان فعلي (كه خود محصولي از نظريهپردازيهاي عاميانه است) ما را بر آن ميدارد يا در زنجيره به هم پيوسته روابط علت و معلولي به پيش نرويم يا آن را تا ريشه دنبال نكنيم. عملگرايي يكي از خصوصيات عمده تفكرات سنتي است كه از بينش غيرحرفهاي سرچشمه ميگيرد؛ زماني كه جامعهاي قادر نيست انحرافات گذشته و حال خود را واقعا ريشهيابي كند. متاسفانه متدولوژي غالب بر جامعه حسابداران رسمي ايران دچار انحرافات اساسي است كه نهتنها از متدولوژي علمي حسابداري فاصله داشته بلكه فراتر از اين، بيشتر به روشهاي عاميانه نزديك بوده تا به روشهاي علمي و اين مساله نه سخني گزاف بلكه توضيح علمي واقعيت موجود است. از سوي ديگر توضيح كاملتر اين مطلب بدون توجه به بحران جهاني كه در حرفه حسابداري رويداده و رابطه معيني كه ميان اين دو وجود دارد نميتواند صورت پذيرد. آنكه حرفه حسابرسي در جهان در حال از سرگذراندن بحرانهاي ناشي از جدايي استانداردهاي بينالمللي، آمريكايي و انگليسي، رويدادهاي تقلب و فريب از نوع شركتهاي انرون و ورلدكام و همچنين برجسته شدن موضوع نظام راهبري بنگاه (Corporate governance) است.